گلچین سهام

Monday, November 19, 2007

قسمت دوم كتاب چرا ميبريد ؟ چرا مي بازيد

فصل دوم : چگونه غرور به زیان ما تمام می شود
غرور یعنی غرور شخصی هر فرد احتمالاً تنها به دشمن او برای موفقیت در بازار بورس است. این غرور است که در این مسیر ما را به وادی سودهای اندک و زیانهای زیاد سوق می دهد. وقتی حتی بخش اندکیاز سود را کافی می دانید، به این دلیل است که خیال می کنید در این مسابقه برنده شده اید و این در واقع همان ارضا کردن غرور است. اما یک شکست جزئی غرور شما را جریحه دارمی کند و به جای اینکه وقتی بازار نامناسب به نظر می رسد، زیان اندک را بپذیرد با خود می گویید، منتظر خواهید ماند تا به نتیجه سربه سر برسید. شکست خوردن یعنی اقرار به اینکه قضاوت اولیه شما نادرست بوده و قابل قبول نیست.
شما اصلاً نمی خواهید کارگزارتان بفهمد که یک قربانی بوده اید. بدتر از آن اینکه باخودتان هم در این مورد صادق نیستید افراد معمولاً به طور ناخودآگاه به خود می گویند: « من می خواهم این ضرر 100 دلاری را جبران کنم حتی اگر به قیمت 1000 دلار برایم تمام شود». وقتی منتظر می مانید تا حساب خود را سر به سر کنید، قیمت آن قدر پایین می رود که مجبود خواهید شد حقایق بسیار دردناکی را بپذیرید. آن قدر سهام خود را نمی فروشید تا اینکه کارگزارتان به شما دستور می دهد این کار را بکنید.
اگر نگاهی به دفتر کار یک کارگزار بورس بیندازید، احتمالاً مردانی خونسرد و موقر را می بینید که دور تا دور نشسته و پاهایشان را روی صندلیها گذاشته اند. اینها احتمالاً زیانهایی دیده اند که از مدتها پیش به آنها عادت کرده اند. با این حال امیدوارند با سربه سر کردن سود و زیان غرور خود را فرو بنشانند و حتی حاضرند انتظار بکشند. از سوی دیگر، اگر یک مرد عصبی و بی قرار را دیدید که آشکارا مطمئن نیست چکارکند، احتمالاً سعی دارد تصمیم بگیرد که سهامش را بفروشد و قبل از اینکه غرورش به خطر بیفتد، سود اندکی بدست آورد.
وقتی کارگزاران به دفاتر خود نگاه می کنند، اغلب می بینند که از میان تمام قرار دادهای تکمیل شده، بیشتر آنها نشان دهنده سود هستند تا زیان. اما نکته متناقض این است که مجموعع زیانها به به گونه ای وسیع از سود ها فراتر می رود_ فقط به این دلیل که تقریباً اندازه هر زیان، بزرگتر اما اندازه هر سود کوچک است. به عبارتی دیگر افراد تمایل به این دارند که سودهای کوچک جذب کنند اما از زیانها جلوگیری نکنند.
مردم به خاطر غروری که دارند مایل نیستند مجبور به انجام کاری شوند. ما از اینکه اقرار کنیم حتی یک بحران می تواند ما را برآن دارد تا سهامی که قصد فروشش را نداشتیم، به فروش برسانیم نفرت داریم در نتیجه خانه های خود را رهن می دهیم تا بتوانیم پول بیشتری به کارگزار بدهیم، در حالی که اگر کمی زودتر غرور خود را نادیده می گرفتیم و زیان اندکی را قبول می کردیم شاید از اغلب این دردسر ها مصون مانده بودیم.
این غرور است که موجب می شود افراد هنگام ناامیدی سهام ارزنده خود را بفروشند و سهم بی رونق را نگاه دارند آنها سهام بی رونق را نخواهند فروخت زیرا این کار به معنای زیان است اما بهترین سهامی را که هنوز ممکن است سودی برایشان داشته باشد می فروشند، بسیاری از همان سهامی که می توانند در نهایت زیانها را جبران کنند. در فصلهای بعدی بیشتر درباره این موضوع صبحت خواهیم کرد.
این غرور است که موجب می شود در یک بازار رو به سقوط، از هر ده نفر، نه نفر با اصرار تعداد بیشتری از سهامی را بخرند که قبلاً با شکست مواجه شده است. آن عده از دوستانتان را به خاطر بیاورید که باخرید سهام شرکت کرایسلر که قیمت هر سهم آن از 135 دلار به 26 دلار سقوط کرد، خانه های خود را از دست دادند. در واقع زیان آنها در دفعات بعدی ک سهام بیشتری خریدند خیلی بیش از زیان دفعه نخست بود . آنها به جای فروش سهامی که رو به تنزل است و خرید سهامی که به نظر می رسد در مقابل افت قیمت مقاومت می کند، به خود می گویند :« من به این سهام حالی می کنم نباید خیال کند که می تواند به من ضرر بزند.» . هر قدر سهام ضعیف تر باشد و قیمت آن رو به تنزل باشد، آنها بیشتر مایل به خریدش هستند آنها برمی گردند تادستی را که به آنها ضربه زده ببوسند.
معمولاً حدوسط بالا خیلی مطمئن تر از حد وسط پایین است. فکر می کنم این قانون معنی دار است که در شرایط معمولی تاوقتی که خرید بار اول مقداری سود عاید نکرده به خرید تعداد بیشتری از سهام یک شرکت مبادرت نکنید وقتی این باور در ما قطعی شد که سهم مورد نظر رو به رشد خواهد بود. شاید زمان آن رسیده باشد که به خرید سهام بیشتری میان محدوده ها حرکت کنید _ این است که شما از محل سودهایتان سهام می خرید و به جای پول خود از پول سایر همتایان استفاده می کنید اما حتی اگر سودی بدست آورید دانستن اینکه به حداقل قیمت نخریده اید، غرورتان را جریحه دار می سازد.
احتمالاً همین غرور است که موجب می شود افراد سهام را به صورت اعتباری بخرند _ زیرا به این طریق می توانند 100 سهم بخرند در حالی که شاید با پول خودشان تنها قادر به خرید 30سهم باشند.
شاید این غرور است که موجب می شود افراد تمام داستانهایی که تشکلهای حرفه ای بازار بورس در مورد مصرف عمومی سرهم می کنند باور کنند هر کسی مایل است به کلیه امور محرمانه و پشت صحنه وارد باشد و داستانی را با اطمینان کامل برایش تعریف می کند، مثلاًَ می گوید سهام ویژه او که اکنون قیمتش 80 دلار است با توجه به ادغامی که در آینده در شرکت مزبور صورت خواهد گرفت به 150 می رسد. حرفهایش را باور می کند تشکلهای حرفه ای همیشه باید کاری کنند تا مردم باور کنند که قیمت سهام یک شرکت روبه افزایش خواهد بود و گرنه نخواهند توانست به هدف اصلی خود یعنی پایین آوردن قیمتها دست یابند.
اگر به خاطر غرور نبود، افراد این همه اطلاعات محرمانه فرضی را باور نمی کردند. آنها باید می دانستند که تمام موفقیت ناشی از سو ء استفاده در بازار بورس باید به سری بودن برخی از مسائل بستگی داشته باشد هر قدر غرور فرد بیشتر باشد، نسبت به زیرکی خود در کشف اطلاعات محرمانه مطمئن است و در نتیجه احتمال بیشتری دارد که مدت طولانی تری به همین منوال ادامه و بیشتر زیان کند.
یک فعال بورس هر قدر بیشتر اطلاعات محرمانه فرضی را باور کند، ریسک بیشتری خواهد کرد. اگر در ابتدای کار زیان کند، بازهم ریسک بیشتری می کند و انتظار دارد برنامه های مخفی خاصی که شنید ه است به زودی تغییری به نفع او ایجاد کند.
حتی اگر برنامه هایی که او به صورت خاصی از آنها مطلع شده، صحت داشته باشند بازهم ممکن است غلط از آب در آیند _ درست مثل تله گذاری برای موشها که در غالب موارد محاسبات انسان در مورد موشها نادرست از آب در می آید. اما سهامداری که غرورش موجب می شود تا ایمان شگفت انگیزی به چیزهایی که شنیده پیدا کند توانمندی های استدلالی خود را به کار نمی برد. حداقل نه تا وقتی که تمام پولش را از دست بدهد.

.